غزل

آيا از اين وبلاگ راضي هستيد؟

آمار مطالب

کل مطالب : 41
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ادبيات هشتم(دوره دوم متوسطه) و آدرس adabiathashtoomnew.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : محمد حسن پور
تاریخ : چهار شنبه 26 آذر 1393
نظرات


غزل

غزل در اصطلاح شعرای فارسی، اشعاری است بر یک وزن و قافیت، با مطلع مصرع که حد معمول متوسط مابین پنج بیت تا دوازده باشد و گاهی بیشتر از آن تا حدود پانزده و شانزده بیت، ولی تا نوزده بیت نیز سروده اند. اما از پنج بیت کمتر باشد میتوان آنرا غزل ناتمام گفت؛ و کمتر از سه بیت را به نام غزل نشاید نامید.کلمه غزل در اصل لغت، به معنی عشقبازی و حدیث عشق و عاشقی کردن است؛ و چون این نوع شعر بیشتر مشتمل بر سخنان عاشقانه است، آنرا غزل نامیده اند. ولیکن در غزل سرایی حدیث مغازله شرط نیست، بلکه ممکن است متضمن مضامین اخلاقی و دقایق حکمت و معرفت باشد، و از این نوع غزلهای حکیمانه و عارفانه نیز بسیار داریم.

 تصویر غزل:

................*          ....................*

................            ....................*

................            ....................*

................            ....................*

نمونه ای از غزل سعدی:

     هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوش
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می ننوشیم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

 

 

نمونه ای از غزل حافظ: 
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همی کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

 

««برای مطالعه بیشتر»»

تاریخچه غزل
غزل، یکی از قدیمی‌ترین قالب‌های شعر فارسی است که شاید اگر در ادبیات جهان دنبالش بگردیم شکل‌هایی نزدیک به همین قالبی که در زبان فارسی وجود دارد را بتوانیم بیابیم.
غزل، یکی از قدیمی‌ترین قالب‌های شعر فارسی است که شاید اگر در ادبیات جهان دنبالش بگردیم شکل‌هایی نزدیک به همین قالبی که در زبان فارسی وجود دارد را بتوانیم بیابیم. وقتی انواع ادبی را تقسیم می‌کنند، یکی از گونه‌های ادبیات که نوع اصلی نیز محسوب می‌شود، تغزل است؛ که باید خود را در قالبی نشان داده ، محملی برای ارایه خود داشته باشد که ادبیات فارسی این را به عهده شعر نهاده است، یعنی هنر کلامی که تغزل را حمل می‌کند، شعر است غزل چون توانسته است تغزل را با خود حمل کند، پیشینه‌ی بسیار دوری دارد؛ حتا در مراجعه به اوایل شکل‌گیری شعر فارسی نیز با غزل مواجه می‌شویم.درواقع، بعد از سروده‌های شهید بلخی، غزل وارد ادبیات ایران می‌شود. با تقسیم‌بندی‌های دوران شعر فارسی ،دقیقا همراه با شکل ویژه‌ای که حکومت بر رعایای خود داشت، غزل هم شیوه خاصی را برای خودش در نظر گرفته است، وقتی می‌شود راحت و بدون پرده‌پوشی صحبت کرد، می‌بینیم که غزل از عناصری استفاده می‌کند که عناصری با نظایر بیرونی هستند که این امر در اشعار شاعرانی مانند فرخی، انوری و … که متعلق به سبک خراسانی هستند، مشاهده می‌شود.بعد از حمله مغول که نمی‌شد خیلی از حرف‌ها را بیان کرد، غزل این وظیفه شاعران را به عهده می‌گیرد و هنگام سخن گفتن از شاهد، می و سرو، جای یک کاراکتر ساده در شعر، سعی به تبدیل کردن نماد دارد که بتواند معانی مختلفی را با خود حمل کنند. این امر در سبک عراقی بیشتر دیده می‌شود.
در سیر سیاسی و حالات اجتماعی ایران می‌بینیم که هر قدر حکومت‌ها خردتر می‌شوند، از همه آموزه‌ها در کنار هم استفاده می‌شود. به عنوان مثال در دوره‌ای، شاعرانی که قبلا در حکومت‌های وقت جایگاه مشخصی داشتند و آن جایگاه را در حکومت‌های بعدی از دست می‌دهند، در کشورهای همسایه استقبال می‌شوند و شاعران سبک هندی به مضمون‌پردازی در ابیات غزل می‌پردازند که افراط بیش از حد باعث می‌شود این شیوه کارکرد جذاب خود را از دست بدهد.
بعد از این دوره، شاعران در دوره قاجار به طرزهای سابق غزل بازگشت می‌کنند که این امر تا دوران مشروطه و آشنا شدن قاطبه روشنفکران ایرانی با ادبیات فرنگی یا اروپایی و پیدایش شعری که نیما آن را تثبیت کرد، ادامه داشت. در این دوره نگاه جدیدی به شعر تزریق و پنجره جدیدی به شعر باز می‌شود و غزل جزو معدود قالب‌هایی است که خود را تثبیت کرده ، بعد از نیما سعی می‌کند از این تحولی که اتفاق افتاده است، تاثیر گرفته ، شکل دیگری بیابد و سعی می‌کند اجتماعی شود. البته در دوران مشروطه، شعرهای اجتماعی زیادی وجود داشت؛ ولی در اینجا به‌صورت جدی‌تر این اتفاق افتاده و ما با طرز دیگری در غزل روبه‌رو می‌شویم.در حقیقت، تاثیر نیما تاثیر نگاهی است ک او بر شعر دارد؛ شیوه‌ای که نیما ارایه می‌کند، فقط در صورت شعر نیست که شکل قالب را در ادبیات قدمایی ما عوض می‌کند؛ بلکه نیما در نوع نگاه به جهان تاثیر می‌گذارد. در شعر کهن جهان، جهان اقلیدسی یا ارسطویی یا متوازن و متعارفی است که این خود را در شعر هم نشان می‌دهد. گویی برای هر شعر ترازویی وجود دارد. نگاه بعد از دوره رنسانس نگاهی است که گالیله و نیوتن روی آن تاثیر گذاشته و هیات حاکم بر فیزیک هیات بطلمیوسی و آرام آرام برای پذیرفتن جهان نااقلیدسی آماده می‌شود. این قضیه همین طور که روی علوم تاثیر می‌گذارد، روی ادبیات و شعر و نگاه نیما هم اثر می‌گذارد و باعث می‌شود که شعر بعد از نیما کاملا جهت خود را عوض کند.
وی با عنوان کردن این مطلب که بعد از نیما شعری که در آسمان سیر می‌کرد به سمت زمین بازمی‌گردد، ادامه داد: این شعر سعی می‌کند از سمت آسمان به سمت زمین بازگشته ، بر این زمین سفت گام بگذارد و پس از نیما خود را نگاه دارد. در این زمان، آرام آرام روایت جای خود را در غزل می‌یابد و آن تصویرپردازی‌های ساده‌ای که قبلا وجود داشت و با استفاده از عناصر خاصی به ذهن شاعر می‌رسید، تغییر کرده ، از تمامی مظاهر زندگی اجتماعی در غزل بعد از نیما استفاده می‌شود.
غزلی که به سمت جلو حرکت می‌کند، غزلی است که به شدت به روایت، تصاویر امروزی عینی و بسیار شخصی اهمیت می‌دهد و خود را به اوزان تثبیت شده سابق مقید نمی‌داند. شاید وزن‌هایی که در ادبیات سابق وزن‌های نامطبوعی شمرده می‌شد، الان دیگر اینگونه نبوده، کاملا پذیرفته شده است.
بعد از نیما، دو جریان شعر بدون وزن و شعر موزون به وجود می‌آید، : یک عده سعی می‌کنند از تمام عناصری که نیما استفاده می‌کرد استفاده کنند و عده‌ای دیگر سعی می‌کنند راهی که نیما باز کرده را دنبال کنند. در شاخه‌ای که از وزن استفاده می‌کنند، کسانی هستند که نمی‌توانند از جاذبه‌های غزل چشم بپوشند، به همین دلیل بیشتر شعرهایشان در این قالب است.یکی از دلایل ماندگاری غزل را نگاه اجتماعی و خاستگاه شخصی آن است: غزل خلوت مخاطب شعر را پر می‌کند و چیزی که مخاطبان شعر در خلوت خود زمزمه می‌کنند، غزل است. زیرا غزل از قابلیت‌های یک بیان شخصی استفاده می‌کند. مثلا در مورد عشق یا مرگ که کاملا شخصی است، صحبت می‌کند و چون محمل این نوع ادبی تغزل بوده، غزل توانسته است خود را به ما برساند؛ درحالیکه مثنوی نتوانسته است به این گستردگی کار کند. حتا چهارپاره نیز تنها در شاخه‌های فرعی خود را نگه داشته است.
نادمی ادامه داد: شاعرانی مانند منوچهر نیستانی، با وارد کردن فضای امروزی به غزل، روایت را در غزل تثبیت کردند. درواقع شعری که به سمت انسان گرایش دارد، یکی از ویژگی‌های پس از نیماست که در غزل این اتفاق بیشتر رخ داده است. از شهریار نامی نمی‌برم، زیرا او هم‌دوره نیما بوده و با هم به سمت جلو حرکت می‌کنند؛ ولی کسانی مانند هوشنگ ابتهاج (هـ.ا.سایه)، نوذر پرنگ، حسین منزوی و .. کسانی هستند که غزل را کاملا انسانی، دنیایی و زمینی گفته‌اند.
بعد از انقلاب به‌خاطر نوع حرکت اجتماعی‌مان، اقبال بسیار جدی به غزل شد. بعد از انقلاب، هم از عاشقانه‌های زمینی برای ممدوح‌های مشخص استفاده شد و هم از غزل روایی و غزلسرایان نسل بعد از انقلاب از آموزه‌های سیمین بهبهانی و حسین منزوی و … خوب استفاده کردند. همچنین شاعرانی مانند قیصر امین‌پور، سهیل محمودی، سیدحسن حسینی و کسانی که هم‌دوره این شاعران هستند، به این قالب تشخص چشم‌نوازی داده‌اند. مخصوصا که جنگ هم اتفاق می‌افتد و غزل در خدمت جنگ قرار می‌گیرد. در این سال‌ها جریان نوپایی به غزل معاصر وارد شده است که شاعران این جریان سعی در نامگذاری برای خودشان هستند و می‌توانیم منتظر حرکت‌های جدی‌تر دیگری از آنان باشیم.ما نمی‌توانیم یک جریان غالبی را در غزل تعیین کنیم : همانقدر که غزل‌های افرادی مانند حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و … مقبولیت زیادی دارند، همانقدر غزل‌های شاعران جوانی که الان شعر را به حکایت گفتن در غزل تبدیل کرده‌اند، اقبال دارد؛ برخلاف سالهای قبل از انقلاب، نمی‌توان چیزی به اسم مرکزیت ادبی پیدا کرد و تکثرگرایی که در سیاست مطرح شده، در ادبیات هم وجود دارد. به همین دلیل این گروه در کنار گروه قبلی با هم به جلو می‌آیند.
غزل می‌تواند کارهای دیگری هم انجام دهد که اینک ما نمی‌دانیم بنا بر مقتضیات اجتماعی که در آن قرار می‌گیریم، غزل شکل‌ دیگری می‌یابد و با تغییر شکل‌های اجتماعی قطعا شکل‌های ادبی هم تغییر می‌کند؟ زیرا غزل می‌تواند آینه تمام‌نمای جامعه خود باشد.

استاد همایی می نویسد : اصطلاح غزل در قدیم مخصوص اشعار نایی و سرودهای آنگن عاشقانه بوده ست که با الحان موسیقی تطبیق می شده است و آن را غالباً با آواز می خوانده اند . در عدد ابیات و سایر خصوصیات نیز شرط و قیدی نداشت ، بعد ، آن را مترادف « نسیب » به کار بردند و تغزلات پیش آهنگ قصیده را به اسم غزل نامیدند همان تغزلی که پیشاهنگ قصیده بوده است و « تشبیب » امیده می شود.

غزل از لحاظ شکل و قافیه ی عروضی با قصیده یکسان است ، بیت اول غزل را نیز « مطلع » و بیت آخر را « مقطع » می نامند. که معمولاً شاعر در مقطع غزل نام شاعری خود « تخلص » را به کار می برد و از دوره ی مغول به بعد ، ذکر نام معمول شده است ، امّا سعدی در غزل های خود کمتر از نام خود استفاده کرده است .

آن چه باعث اطلاق نام غزل بر قالبی معین از شعر می شود در درجه ی اول موضوع شعر است نه قالب ظاهری آن ، چه اگر از لحاظ فنی به صورت غزل و از لحاظ معنی در موضوعی غیر از عشق و احساس و – مسائل اجتماعی و عرفانی – باشد در حقیقت غزل نیست و اگر شعری به شرح تمایلات عاشقانه و عارفانه باشد ولی در صورت ظاهر غزل نباشد ، باز هم می توان جزو غزلیات به شمار آورد .

 

 

انواع غزل های معاصر :

آقای دکتر فرشیدور معتقدند که غزل معاصر را می توان به اقسام زیر تقسیم کرد :

۱- غزل تعلیمی :

مانند غزل های عارف و عشقی ، لاهوتی ، و پروین که مسائل سیاسی و انتقادی را مطرح می سازد.

۲- غزل سنت گرا:

یعنی غزلی که دارای زبان و تعبیرات قدیمی است .

۳- غزل زنانه:

 که احساسات زنان را در قالب غزل بیان می کند ، از آن جا که این کار در شعر فارسی برای اولین بار صورت می گیرد و نوعی بدعت و نوآوری است ، سیمین بهبهانی از پیشروان این شیوه است .

۴- غزل به زبان :

امروزی که کلمات و ضرب المثل های عامیانه و امروزی را در غزل به کار می گیرند ، مانند غزل های لاهوتی و شهریار .

۵- غزل هندی :

غزلیاتی است که به شیوه ی صائب ( سبک هندی ) است و نماینده ی آن در شعر امیری فیروزکوهی است .

۶- غزل نو : 

نوعی از غزل است که هم زیبا و روان باشد و هم دارای بافتی تازه و تشبیه ها و تصویرها و ترکیباتی نو باشد که بی سابقه است .

مانند غزل نادرپور با مطلع :

برهنه بود و به کنجی فتاده پیرهنش فروغ ماه در امواج زلف پر شکنش

۷- غزل های هندی نو : 

که در آن هم بافت تازه و نو دیده می شود و هم پیچیدگی و اصطلاحات کهنه ، بعضی از غزل های توللی و سیمین بهبهانی از این نوع هستند .

۸ – مثنوی غزل : 

به این شکل است که شعر بامثنوی آغاز و در لابه‌لای مثنوی،غزل کاملی گنجانده می‌شود و دوباره تاکید برمثنوی می‌رود .

یک نمونه مثنوی غزل از جناب محسن چالاک:

هلا مهتاب شب در چشم هایت

طنین موج دریا در صدایت

مرا با خود ببر آن سوی بودن

ببر هر جا که می خواهی دل من

ندارد فرق پاییز و بهارت

تو سرسبزی و جنگل وامدارت

بیا چشم و چراغ راه من باش

بیا همراه من ، همراه من باش

تو معنای حضور ناب عشقی

تو در شبهای من مهتاب عشقی

و بی شک عشق یعنی با تو بودن

همه زنجیر ها از تن گشودن

قدم بگذار در من ، در من ای عشق

بیا در من به جنگ آهن ای عشق

بسوزان هرچه بر جا مانده از من

بزن باران بر این دشت سترون

و دیدم هر چه را گم کرده بودم

تو را من ای خدا گم کرده بودم

تو را در سرزمین آرزو ها

تو را در نا کجا گم کرده بودم

چکاوک های خوش آواز خود را

در انبوه صدا گم کرده بودم

زلال چشمه ی خود را دریغا

در این مردابها گم کرده بودم

ببار ای ابر بر من هر چه داری

ببار ای ابر ، ای ابر بهاری!

تو را! دیریست آری می شناسم

تو را ای رود جاری می شناسم

۹- غزل مثنوی :

کاملا شبیه مثنوی غزل است با این تفاوت که با غزل شروع می شود و در میانه ی آن ابیاتی در قالب مثنوی می آید و در ابیات پایانی دوباره تاکید بر غزل می رود .

یک غزل مثنوی از خانم  هیلا صدیقی:

هوا بارانی است و فصل پاییز

گلوی آسمان از بغض لبریز

به سجده آمده ابری که انگار

شده از داغ تابستانه سر ریز

هوای مدرسه بوی الفبا’

صدای زنگ اول محکم و تیز

جزای خنده های بی مجوز

و شادیها و تفریحات ناچیز

برای نوجوانی ها ی ما بود

فرود خشم و تهمت های یکریز

رسیده اول مهر و درونم

پر است از لحظه های خاطرانگیز

کلاس درس خالی مانده از تو

من و گلهای پزمرده سرمیز

هوا پاییزی و بارانی ام من

درون خشم خود زندانی ام من

چه فردای خوشی را خواب دیدیم

تمام نقشه ها بر آب دیدیم

چه دورانی چه رویای عبوری

چه جستن ها به دنبال ظهوری

من و تو نسل بی پرواز بودیم

اسیر پنجه های باز بودیم

همان بازی که با تیغ سر انگشت

به پیش چشمهای من تو را کشت

تمام آرزو ها را فنا کرد

دو دست دوستیمان را جدا کرد

تو جام شوکران را سر کشیدی

به ناگه از کنارم پر کشیدی

به دانه دانه اشک مادرانه

به آن اندیشه های جاودانه

به قطره قطره خون عشق سوگند

به سوز سینه های مانده در بند

دلم صد پاره شد بر خاک افتاد

به قلبم از غمت صد چاک افتاد

بگو آنچا که رفتی شاد هستی

در آن سوی حیات آزاد هستی

هوای نوجوانی خاطرت هست

هنوزم عشق میهن در سرت هست

بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست

تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست

کسی دزد شعورت نیست آنجا

تجاوز به غرورت نیست آنجا

خبر از گورهای بی نشان هست

صدای ضجه های مادران هست

بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه

بخوان شعر مرا با حسرت و آه

دوباره اول مهر است و پاییز

گلوی آسمان از بغض لبریز

من و میزی که خالی مانده از تو

و گلهایی که پژمرده سر میز


تعداد بازدید از این مطلب: 962
موضوعات مرتبط: قالب هاي شعري , ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمديد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود